ن والقلم

ن والقلم

سیاسی_اجتماعی_فرهنگی_مذهبی.ورزشی
ن والقلم

ن والقلم

سیاسی_اجتماعی_فرهنگی_مذهبی.ورزشی

شیعیان از بنیانگذار فقه جعفری چه می‌دانند؟


خلاصه‌ای از تاریخ زندگانی امام جعفر صادق(ع) و چگونگی شکل‌گیری شیعه جعفری را در این گزارش بخوانید.
در ذهن بسیاری از مسلمانان و حتی شیعیان این سؤال وجود دارد که چرا به شیعیان، شیعه جعفری و به فقه شیعه، فقه جعفری می‌گویند. آیا مؤسس فقه شیعه امام صادق(ع) بوده است یا اتفاق دیگری باعث به وجود آمدن این نام شده است؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است اتفاقات دوران حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس و زندگانی امام جعفر صادق(ع) را مرور کنیم. زمزمه‌های نابودی بنی‌امیه به گوش می‌رسید و بنی‌عباس سخت به دنبال دستیابی به حکومت بود. پس از مدت‌ها چشم دنیا‌طلبان و سران حکومت از روی شیعیان برداشته و سمت جریانات سیاسی زمان معطوف شده بود.

شیعیان که مدت‌ها عرصه را بر خود تنگ می‌دیدند و حتی در زمان امامت امام سجاد(ع) نمی‌توانستد عنوان مذهبشان را به زبان آورند، کمی دل خوش تغییرات و آزادی‌های موقت شده بودند.

امام صادق(ع) در این مدت توانستند راه امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) را ادامه دهند و مظلومیت‌ها و درگیری‌های امام حسن مجتبی(ع) با معاویه، ماجراهای کربلای سال 61 هجری قمری و عبادات امام زین العابدین(ع) را بیان و دوباره این موضوعات مهم را در بین جامعه مسلمانان زنده کنند.

این پیچ تاریخی با تلاش امام صادق(ع) و شاگردان و پیروان ایشان به دوران طلایی شکوفایی شیعه تبدیل شد، پایه‌های فقه شیعه مستحکم شد و گسترش یافت و اصول و فروع دین دوباره در جامعه نهادینه گشت. از این رو فقه شیعه را که تأسیس و پایه گذاری آن به زمان پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) باز می‌گردد، با توجه به نقش امام صادق(ع) در گسترش آن «فقه جعفری» نامیده می شود.

آیت‌الله سیدرضا حسینی مازندرانی، تولیت حوزه علمیه امام حسین(ع) در گفتگو با خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران جوان در خصوص عنوان شیعه جعفری گفت: امام صادق(ع) در زمان حکومتشان از درگیری میان بنی‌امیه و بنی‌عباس نهایت استفاده را کردند و فعالیت‌های فراوانی برای ادامه راه اسلام و شیعه انجام دادند. پرورش چندین هزار شاگرد، نقل احادیث فراوان در شاخه های مختلف علمی، فرهنگی، فقهی و برگزاری مناظره های علمی از جمله این فعالیت‌ها بود.

مدیر حوزه علمیه امام حسین(ع) ادامه داد: احادیثی که از امام صادق(ع) به جا مانده، روشنگر راه شیعیان در مسیر تکامل دینی است. این احادیث و مجموع فعالیت‌های امام صادق(ع) باعث شد که شیعه زنده بماند و تمام مسلمانان، این فرقه را با نام شیعه جعفری بشناسند.

در ادامه این گزارش خلاصه ای از تاریخچه زندگانی امام صادق(ع) را می‌خوانیم:

ولادت امام و نامگذاری 
امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ماه ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر علیه السلام و مادرش ام فروة است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید (منظور آن حضرت جعفر کذاب بوده است).

دوران قبل از امامت
در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفادار و با بصیرت بود. امام باقر در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا می خواند. لذا احادیث زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق نقل شده است. امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت بنی امیه که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت بنی عباس.

اوضاع جامعه در آغاز امامت حضرت 
در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند. دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه معصومین علیهم السلام، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود. این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید. این کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد. از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت. 

جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت 
عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حکام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنه هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد. امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و. ... تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند. ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه تسنن مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است. امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد. همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است. بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود.

حاکمان معاصر
همانطور که گفته شد امام بین دو دوره عباسی و اموی و دوران گذار از امویان به عباسیان می زیست. ایشان ازمیان خلفای اموی با افراد زیر معاصر بود: 
1- هشام بن عبدالملک (105- 125 هـ. ق)
2- ولید بن یزید بن عبدالملک (125-126)
3- یزید بن ولید بن عبدالملک (126)
4- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (70 روز از سال 126)
5- مروان بن محمد (126-132)

و از خلفای عباسی نیز معاصر بود با: 
1- عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (132-137)
2- ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی (137-158)

نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت، بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره می برد و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می فرستاد. عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل بیت پیامبر استفاده می کردند و حتی شعارشان" الرضا فی آل محمد" بود. آنان به دنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند که هم از بستگان پیامبر باشند و هم درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق بود. امام صادق پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند: نه شما از یاران من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با این پیشنهاد ها فریب بخورند، اما امام با روشنگری خاص خود به آنان فهماندند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح می کنند، صرفا به خاطر جلب حمایت توده های شیفته اهل بیت است. امام می دید که سران سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد. چنانکه در تاریخ می بینیم که چه جنایاتی کردند و چه خونهایی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گردد. از حوادث مهم در زمان امامت حضرت، قیام عمویش زید ابن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.

شهادت حضرت صادق علیه السلام 
پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان، دوره سختی ها و انزوای دوباره آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود. سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جد خودش مدفون گردید. در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند. 

زنی که امام صادق(ع) بعد از هر نماز او را نفرین می‌کرد


ام‌حکم دختر ابوسفیان چه شخصیتی بود که توسط امام صادق(ع) پس از هر نماز واجب لعن می‌شد؟
؛ در حدیثی آمده است «امام صادق(ع) پس از هر نماز؛ امّ الحکم؛ خواهر معاویه و دختر ابوسفیان را لعنت می‌کردند»؛ اما امّ الحکم که بود و به چه دلیل مستحقّ لعنت امام(ع) گردیده است؟

«ام‌الحکم» دختر ابوسفیان و هند است که از پدر و مادر با معاویه یکی بود.[1] او همچنین خواهر ناتنی «ام‌حبیبه» همسر پیامبر اسلام(ص) بود که تنها در پدر با هم مشترک بودند.[2]

وی ابتدا با «عیاض بن غنم فهری» ازدواج کرد.[3] زندگی این دو پابرجا بود تا این‌که عیاض مسلمان شد و پیش پیامبر اسلام(ص) رفت. اسلامِ عیاض همزمان با صلح حدیبیه و قبل از فتح مکه بود.[4] با مسلمان شدن عیاض این دو از یکدیگر جدا شدند که در بخش بعدی به آن می‌پردازیم.

پس از جدایی از عیاض،‌ ام‌حکم با «عبدالله بن عثمان ثقفی» ازدواج کرد.[5] از این ازدواج، فرزندی به نام عبدالرحمن به دنیا آمد[6] که معمولاً با نسبت به مادرش «عبدالرحمن بن ام‌حکم» شناخته می‌شود.[7]

عبدالرحمن بن ام‌حکم، در زمان حکومت معاویه، مدتی والی کوفه شد.[8] مردم از او ناراضی بودند و در نتیجه معاویه او را برکنار کرد.[9] سپس مدتی والی مصر گردید.[10] در مصر مشکلاتی به وجود آمد که موجب شکایت برخی مصریان پیش معاویه شد؛ اما با دفاع ام‌حکم، غائله تمام شد.[11]

ارتداد ام‌حکم
آیه‌ای از قرآن می‌گوید: «اگر برخى از همسران شما با پیوستن به کفار از دست شما رفتند [و کافران مهریه مورد مطالبه شما را ندادند] و شما غنیمتى یافتید، پس به کسانى که همسرانشان را [به خاطر پیوستن به کفار] از دست داده‌اند معادل مهریه‌اى که داده‌اند از غنایم بپردازید، و از خدایى که به او ایمان دارید پروا کنید».[12]
بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت در تفسیر این آیه، ام‌حکم را به عنوان یکی از مصادیق زنان مرتد - و یا تنها زنی از قریش که مرتد شد - ذکر کرده‌اند که این آیه در شأن آنها نازل شده است.[13]

لعن ام‌حکم توسط امام صادق(ع)
در برخی از منابع شیعی، این روایت آمده است: «امام صادق(ع) بعد از هر نمازى چهار شخص از مردان را که فلانی و فلانی و فلانی و معاویه است لعن می‌کردند و چهار زن را که فلانه و فلانه و هند مادر معاویه و ام‌حکم‏ خواهر معاویه است؛ لعن می‌فرمودند».[14]

کلینی این روایت را با چنین سندی نقل می‌کند: «حَمَّد بن یحیى عَن مُحَمَّد بن الحُسَین عن مُحَمَّد بن إسماعیل بن بَزِیع عن الخَیبرِی عن الحسین بن ثُوَیْر و أَبی سَلَمَة السَّرَّاج»[15] شیخ طوسی نیز همین سند را می‌آورد و تنها «الخیبری» را ذکر نمی‌کند.[16]

علامه مجلسی در «مرآة العقول»، این روایت را مجهول می‌داند[17] و به نظر می‌رسد ضعف این روایت بیشتر از مجهول بودن آن است. در سند این روایت، «الخیبری» وجود دارد که علمای رجال، او را اهل غلوّ [18] و ضعیف[19] دانسته‌اند و همچنین «ابی‌سلمه السَّرَّاج» نیز فرد مجهولی بوده و توثیقی از او وجود ندارد.

در مجموع این روایت به جهت سندی ضعیف است. اما در صورت پذیرش، به جهت محتوا می‌توان آن‌را نشان از ضربه‌ای دانست که ارتداد «ام‌حکم» به اسلام زده است و یا آن‌که ضربه‌ای دیگری از جانب او به اسلام و اهل بیت وارد شده که در تاریخ و روایات بدان پرداخته نشده است؛ زیرا در غیر این صورت، لعن دائمی یک مصداق از مصادیق کافران و منافقان پس از هر نماز واجب - با وجود مصادیق دیگری که دست کم در ظاهر، ضررهای بسیار بیشتری به اسلام و تشیع وارد کرده‌اند - کمی بعید به نظر می‌رسد

شش حیوان که پیامبر(ص) کشتن آنها را منع کرد


امام صادق(ع) روایت کردند که حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: از کشتن زنبور عسل، مورچه، قورباغه، گنجشک، شانه به سر و پرستو بپرهیزید.
 امام صادق(ع) روایت کردند که حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: از کشتن زنبور عسل، مورچه، قورباغه، گنجشک، شانه به سر و پرستو بپرهیزید.
زنبور عسل را به این سبب که پاکیزه می‌خورد و پاکیزه پس می‌دهد، حیوانی است که خدای ارجمند به او وحی کرد و حیوانی است نه از جن و نه در شمار انسان.
مورچه به این دلیل که مردم در روزگار حضرت سلیمان‌ بن‌ داوود(ع) به قحطی گرفتار شدند، پس هنگامی که به سوی نماز باران خواهی می‌رفتند، مورچه‌ای را دیدند که روی دو پای خود ایستاده دست‌هایش را به سوی آسمان بلند کرده و می‌گوید: "خدایا، ما آفریده‌ای از آفریدگان تو هستیم و از فضل تو بی‌نیاز نیستیم، ما را از نزد خود روزی ده و ما را به گناهان کم‌خردان آدمی زادگان بازخواست منما."
پس سلیمان به مردم گفت: به خانه‌هایتان برگردید که همانا خدای فرازمند بر اثر دعای دیگران به شما آب داد.
قورباغه بدین رو بود که چون بر ابراهیم(ع) آتش برافروختند، همه جانداران زمین به خدای بزرگ و ارجمند شکایت کردند و از او خواهش کردند که بر آتش آب بریزند، خدا به هیچ یک از آنان اجازه نداد مگر قورباغه که دو سوم پیکر قورباغه در انجام این کار سوخت و تنها یک سوم از پیکرش سالم ماند.
شانه به سر (هدهد) به این دلیل بود که او راهنمای سلیمان(ع) به کشور بلقیس بود.
گنجشک به این دلیل که یک ماه راهنمای حضرت آدم(ع) از سرزمین سراندیب به سرزمین جده بود.
و اما پرستو به این سبب که گردش او در آسمان به دلیل اندوه خوردن بر ستم‌هایی است که روا داشتند و عبادت او خواندن «سوره حمد» است و آیا نمی‌بینید که او می‌گوید: «ولااضالین».